در این زمان، اژدها ها در راس زنجیره غذایی قرار دارند و به همه موجودات حمله می کنند. انسان ها مدت ها از آنها فرار می کردند، تا وقتی که یک پیرزن به طور اتفاقی تکه ای از گوشت یک اژدها را پیدا می کند و با آن غذا درست می کند؛ بعد از خوردن آن غذا او دوباره جوانی خود را بدست می آورد؛ ولی هیچ کس نمی داند که آن گوشت مربوط به کدام اژدها بوده. از آن به بعد انسان ها به اژدها ها حمله می کنند و آنها را شکار می کنند و در یک مسابقه سالانه با گوشت آنها غذا می پزند تا شاید آن گوشت مخصوص را پیدا کنند. یکی از شرکت کنندگان این مسابقه در راه به دختری بر می خورد که در حال مرگ است، و به او کمک می کند؛ بعد از چند سال که این دختر بزرگ شده، او نیز می خواهد به این مسابقه وارد شود....