شب بینهایت تاریکیه. زیر باران سنگین، مردی مصمم، به دنبال پیدا کردن ردی از قربانی وحشت زده شه. تصمیم کیریشیما واضح و روشنه. امشب، اون همسرشو به قتل میرسونه. یک سال قبل، سیچی یه مرد خوشبخت بود- یه نویسنده موفق، یه شوهر راضی و پدر یه پسربچه کوچولو... اون موقع، به نظر میرسید قراره همه چی خوب پیش بره. اما این خوشبختی به پایان رسید. روزی که ویراستارش به همکاریشون پایان داد، تاریکی سریعتر از یه گلوله به زندگیش رخنه کرد. این مانگا صفحه به صفحه‌ی چیزیه که به نظر میرسه آخرین رمان سیچی باشه...