آلبریکِ دورف پس از آن که از پادشاهی زیرزمینی با شکوه نیبلونگ ها رانده شد، به میدگارد سرزمین انسان ها گریخت. او در آنجا با نگهبانان طلای آسمانی برخورد کرد و شیفته ی آنها شد. ولی طمع او برای به دست آوردن طلای اغوا کننده و قدرت فناناپذیر آن او را به سوی نفرینی ابدی سوق داد. او پس از آن از طلای آسمانی، حلقه ای ساخت و پادشاهی نیبلونگ را با قدرت آن به دست آورد. اودین یا ووتان به ناچار هنگامی که رگین و فافنیر، ایدون ایزدبانوی جوانی را به عنوان پاداش شان طلب می کند، با وجود اطلاع از قدرت بی پایان حلقه و اسرار آن تصمیم می گیرد که حلقه را تصاحب و آن را به عوض ایدون به غول ها بدهد ... این رمان گرافیکی داستانی حماسی – اساطیری است که رویدادهایی را که منجر به گرگ و میش خدایان یعنی راگناروک شد، بازگو می کند.